پادگان شهید باکری
اینجا پادگان عاشورایی ترین سردار است...
صدای پای حادثه می آید وقتی پشت پنجره هر نگاهی بارانی به التماس می کوبد ، نامش را که می بری پادگانی مشتاق لحظه های به رنگ خدایش می شود ...
چه سخت است آسان از امتداد سطرهای پریشان مجنون گذشتن و لیلا لیلا بر آستانه ی عشق دنبال اراده ی از جنس باکری گشتن...
می خواهم در پای اراده تو بشکنم آقا مهدی! مرا به خلوت سنگر و عطش و خورشید ببر..